سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یکشنبه 03/9/18

متانویا

نه کور بودم، نه کر و نه لال.

اما از وقتی دیدمت انگار تمام اتصالات به مغزم از بین رفت و قلبم کنترل همه چیز را به دست گرفت.

شب ها را با خیالت تا صبح سر می‌کردم.

 روزها به امید داشتنت به هر دستوری چشم می‌گفتم.

تمام روز و شبم با تو سر میشد با اینکه در کنارم نبودی.

شاید اگر آن روز که برای شستن صورتت کنار رود آمدی و تو را دیدم دیگر تکرار نشود.

شاید دیگر هیچوقت حتی شبیه آن صورت نورانی خیس تو را نبینم.

شاید هیچ سلامی به گرمی سلامی که در دیدار اول به من دادی نباشد.

شاید خیلی کم توقعانه و بدون چشم داشت باشد اما من فقط دیدنت را به تماشای هرچیزی ترجیح می‌دهم.

اسمت را متانویا سیو کرده ام زیرا تو مسیر ذهن، قلب و زندگی مرا تغییر دادی.

تو مثل یک نور به زندگی تاریک من تابیدی اما وقتی که گفتی معشوقت نیستم تمام خاطره هایی که میخواستم با تو بسازم را ناخواسته نابود کردی.

من هیچ کاری برای اثبات حس خویش نکردم.

من هیچ راهی برای رسیدن به عشق نداشتم.

من هیچ بودم و تو شدی تمام من.

من کسی بودم که اشک نریخته بود و تو شدی دلیل خشکی چشمانم.

من قبل تو خسته از روز های تکراری بودم اما حالا حاضرم هر روزم را با تو تکرار کنم.

من اشتباهات زیادی در زندگی داشتم اما تو زیباترین شان بودی.

من به دنبال هدف های زیادی بودم و تو آمدی شدی تمام هدف من از زندگی.

من خیلی آرزو ها داشتم تو شدی تنها خواسته من از خدا.

من در تمام طول زندگی اندکم خواسته یا ناخواسته هم کسی را اندوهگین نکرده بودم تا از من نرنجد اما حالا چشم دیدن هیچکس را جز تو ندارم.

خیلی گشتم خیلی تلاش کردم اما نشد.

نشد که راهی پیدا کنم برای نخواستنت.

نشد که حتی لحظه ای را بدون تو تصور کنم.

نشد که نخواهمت.

نشد بدون تو زندگی را بخواهم.

 

#محمد_علی_کرد

گنبدکاووس