
1.
صورتش را انگار گرفته و کشیده اند.
موهای بلند خرماییش تا زیر گوش هایش آمده. دماغش هم انگار با صورتش کشیده شده که انقدر تیز شده.
نمیدانم چرا اما هم کارهایش، هم قیافه اش با حرف گزارشگر عرب که او را ساحر الایرانی خطاب میکرد، مطابقت دارد.
برخلاف ابروهای پیوندی تو هم رفته اش کم سر و صداست اما تا وقتی که همه چیز آن طور که میخواهد، باشد.
دهن گشادی ندارد حتی انگار لب پایین هم ندارد ولی زبان تیزی دارد.
نقاش هم نیست اما هنرش را خوب بلد بود.
مشهد هم نیست اما شماره هشتم است.
موهایش را که به پشت شانه کرده، پیشانی بلندش بیشتر به چشم آمده.
رنگ مورد علاقه اش هم مثل زبانش سرخ است.
2.
از گوشهایش به عنوان آینه بغل استفاده میکند تا از پشت هم حواسش به مخالفانش باشد.
این سوال قلقلکم میدهد که چه شامپویی برای ریش هایش استفاده میکند چرا از آن به موهای سرش نمیزند؟
شاید هم خون هایی که خورده ریش هایش را پرپشت کرده!
پیشانی اش قابلیت این را دارد تا از آن به عنوان تخته در جلساتشان استفاده کند.
چشم هایش این جمله که چشم رنگی ها قابل اعتماد نیستند را ثابت میکند.
دماغش شبیه لوله پلاستیکی که زانویی خورده باشد خم شده و آمده رو به پایین.
خیلی دوست دارم بدانم با این قیافه معصومی که لب هایش را روی هم گذاشته با آن کت شلوار دست به سینه نشسته دارد به کشتن چه کسانی و غارت کجا فکر میکند؟
از بس درگیر کار و بار کشتار بوده به نظر یادش رفته وقت بگیرد و ابرو بکارد و ریش هایش را مرتب کند.
ای کاش بنده خدا انقدر سرش شلوغ نبود و کمی هم
به جای مردم به فکر خودش بود.
#محمد_علی_کرد
گنبدکاووس
