سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دوشنبه 03/10/17

پت و مت

معلوم نبود با موهای بلند و بورش دختر است یا با هیکل درشتش پسر.آن طور که پارسا صدایش می‌کردند و مادرش می‌گفت انگار پسر بود.چهار یا پنج سال بیشتر از عمرش نگذشته بود که وارد کانون شد. همانجا بود که محمدعلی را دید. همانقدر که او شر بود محمدعلی آرام بود.نونهالی اش را در کانون و کنار مادرش سپری کرد. نوجوانیش را هم همینطور اکنون که دارد به جوانی نزدیک می‌شود همه در تلاشند تا در کانون نباشد ولی باز هم این دونفر ول کن کانون نیستند.

خدا می‌داند چه شد که این دو پسر بچه آبشان توی یک جوب رفت و شدند مثل یک جفت دمپایی لنگه به لنگه.
پارسا گنده و محمدعلی ریزه. محمدعلی لطیف و آن یکی خشن. مثلا وقتی در مسجد دعوا شد محمدعلی از ترسش می‌گفت بچه زدن ندارد و پارسا مشت بود که می‌خورد و می‌زد .البته که همانقدر که پارسا بی کله بود بی مغز هم بود این را شهریوری بودنش ثابت می‌کرد اما از آنور محمدعلی بود که به خاطر نمرات خوبش جایزه پشت جایزه می‌گرفت.وقتی پارسا کلاس های رزمی مختلف را امتحان می‌کرد محمدعلی از یک کلاس درس به آن یکی برده می‌شد.تنها نقطه مشترک آنها کانون بود و مخرج مشترکشان، به زور آمدنشان به آنجا بود یکی به خاطر مادرش که آنجا کار می‌کرد و آن یکی به خاطر خاله اش که آنجا عضو بود.درست است که به زور عضو شده اند اما حالا باید آنها را به زور بیرون می‌کردند ناسلامتی سنی از آنها گذشته بود و حالا موقع خدمت رفتنشان بود اما ولشان می‌کردی سر از کانون در می‌آوردند.

 

#محمد_علی_کرد
گنبدکاووس